بوی زباله ها
حمید تقی آبادی
ساعت یک و نیم نصف شب
فقط یکبار
برای من مفهوم تازه ای داشت
کیسه زباله را که توی کوچه گذاشتم
مامو شهرداری، بلند گوزید
فکر نمی کرد من پشت سرش باشم
گفت: " چقدر زباله ها بو می دن "
راست می گفت.
دست های من کوچک شده بود
در حیات را بستم.
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط کاظم احمدی
آخرین مطالب